سارای شش ماه پیش، سلام.
نامهت به دستم رسید. با دیدنش واقعا خوشحال شدم، چون تقریبا یادم رفته بود که برام نامه نوشته بودی. لطفا باز هم بنویس.
آره، به خواستهم رسیدم و پشیمون هم نیستم. آره، یادمه چقدر استرس داشتم، یادمه چقدر نگران بودم. آره، دارم تلاش میکنم. میخوام خوب تموم کنم. میخوام آخرش هر اتفاقی هم که بیفته، من از خودم راضی باشم و بدونم بخشی که به من مربوط بوده رو خوب انجام دادم.
کاش میشد بیام و بهت بگم هیچ اتفاق بدی نمیفته، انقدر استرس نداشته باش. قوی باش و ادامه بده. آره تو ادامه دادی ولی با نگرانی. یادمه که بعد از نوشتن همین نامه گریه کردی. یادت رفته بود که اولا تو داری تلاشت رو میکنی، و ثانیا، خدا تورو میذاره توی بهترین مسیر. کاش میشد بیام و یادت بندازم. ولی خب، شاید هم بد نباشه که برای اولین بار، داشتن همچین دغدغهای رو تجربه کنی و یاد بگیری که چجوری باهاش کنار بیای.
از زندگیت بیشتر لذت ببر و کمتر غر بزن. سر امتحان ریاضی جملهی اضافهای ننویس. چهارشنبه زنگ دوم رو بپیچون. بیشتر لذت ببر و کمتر غر بزن.
ممنونم ازت.